حسناجونحسناجون، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

عروس دریایی

برای دخترم.....

 


 

اگر تو نبودی

 

  جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد.

 

 اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند.

 

 اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت.

 

 اگر کودک نبود، نه پدر معنا داشت، نه هیچ مادری بهشتی می شد. 

گردش ها....

  عکس بالا با بچه های عمه جان نیلوفر و امیر در پارک سنگی     اینجا با صدرا و زهرا کوچولو یه شب پارک مهمون دایی حسین و سمانه دخترش       و یک روز پنجشنبه آبگرم سیرچ و یه جای دنج و باحال برای گردش... ...
2 مهر 1395

گردش

  اینجا بم ....     جمعه پنجم شهریور همراه آقاجون رفتیم بم خیلی خوش گذشت نخل های خرما...  باغ پدربزرگشون دوستای خوب برای شما....         شب رفتیم ارگ جدید     برگشتنی از راه گلباف و سیرچ اومدیم ....  اینجا رودخونه سیرچه... خیلی بهت حال داد.     ...
7 شهريور 1395

تولد

روزتولدتوستاره هادمیدند پرستوهای عاشق به  خون شون رسیدند روزتولدتوبخت من ازراه رسید نیمه جونی،جون گرفت تشنه به دریارسید تکرارحرفهای منی مثل سرودزندگی عشق ت شده برای من بودونبودزندگی تولدت مبارک ***               ...
26 مرداد 1395

جشن

معلم خوب ما یادم دادی الفبا گفتی که باش دانا دانا و هم توانا امروز شاد شادم زیرا که باسوادم آموختم الفبا سی و دو حرف زیبا امروز میتوانم کتابها را بخوانم کودک دانا منم خوب و توانا منم به لطف آموزگار هوشیارو بینا منم روز جشن الفبا مبارک است بر ما         معلم عزیزم تو به من یاد دادی که محبت را جمع کنم بدی ها را تفریق و خوبی ها را ضرب کنم تو به من معنای صبر و استقامت را آموختی از خالق نیلوفرها برایت آرزوی سلامتی و شادی میکنم...     ...
30 ارديبهشت 1395

پارک

    این  دوست داشتن  است این همان حس قشنگی ست که دلم میخواهد او درون  دل  من جای باز کرده است کودکی بازی گوش نازنینی با هوش چشمهای مشکی پوستی مهتابی گیسوانی چو شب بی مهتاب که نسیم خوش او دلها برده ز کف اری اری اری دوستش میدارم قهقه های قشنگش که همه مستانه حاکی از سر درون خوش اوست دوستش میدارم من که خود میدانم او یقین سهم من است از بهشت خاکی ...
10 ارديبهشت 1395